جدول جو
جدول جو

معنی عم قزی - جستجوی لغت در جدول جو

عم قزی
(عَ قِ)
مرکب از عم عربی بمعنی عمو، برادر پدر و قز ترکی بمعنی دختر، و یاء نسبت. بر روی هم یعنی دخترعمو. عم زاده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَمْ مَ / مِ قِ)
در تداول عوام، عمقزی. (از: عمه عربی، خواهر پدر + قز ترکی، دختر + یاء نسبت) دخترعمه. عمه زاده
لغت نامه دهخدا
(عَ قِ)
مرکّب از: عمو، عم عربی + قز ترکی، دختر + یاء نسبت، دخت عم. دخترعمو. در تداول عامه آن را عمقزی گویند که مرکب از عم + قز + ی باشد
لغت نامه دهخدا
(قُ بْ بی ی)
عمر بن کثیر از محدثان است. وی از سعید بن خبیر حدیث شنیده واز او حسان بن ابویحیی کندی روایت دارد. (سمعانی). عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(عَمْ مَ جُزْءْ)
جزء سی ام، یعنی قسمتی از قرآن کریم از سورۀ عم یتسائلون (سورۀ 78) تا پایان آن (سورۀ 114). این جزء معمولاً برای آموزانیدن اطفال نوشته یا چاپ میشد. رجوع به عم ّ شود
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
منسوب به عنقز که بمعنی مرزنجوش باشد. (از انساب سمعانی) (از اللباب فی تهذیب الانساب). منسوب به عنقز یا عنقزه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ)
عمرو بن محمد عنقزی، مکنی به ابوسعید. از موالی قریش. وی محدث و اهل کوفه بود و به فروختن عنقز یا کاشتن آن اشتغال داشت لذا بدین نام شهرت یافت. او را احادیثی است که از اسرائیل و ثوری روایت کرده است. عنقزی بسال 199 ه. ق. درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به ابوسعید العنقزی شود
لغت نامه دهخدا
وادیی است در بلاد هذیل. و گویند زمینی است از برای هذیل، و نام آن در شعر ابوذؤیب آمده که در معجم البلدان منقول است و آن را به ضم اول نیز خوانده اند. (از معجم البلدان). زمینی است که در آن صاحب ابی ذؤیب کشته شد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عِ قا)
نام گیاهی است. (از معجم البلدان). گیاهی است، نوعی از درخت در زمین حجاز و تهامه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
منسوب به عمق. ژرفی.
- تزریق عمقی، تزریقی است که داخل عضلات کنند. در مقابل تزریق تحت جلدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از عم جز
تصویر عم جز
جز سی ام از قرآن مجید
فرهنگ لغت هوشیار
دختر عمه
فرهنگ گویش مازندرانی